یاسر غزازانی

یاسر غزازانی

خانه معمار
یاسر غزازانی

یاسر غزازانی

خانه معمار

برج میلاد از دیدگاه معماری (یادداشتی از پروفسور منصور فلامکی)

هر بار که برجی رفیع از زمین شهر بزرگ و متکی بر سرزمینی غنی و برخوردار از تاریخ عظیم و مملو از اندیشه های ناب و کائناتی بر می خیزد ...،

دست کم ما معماران ، خواستار چگونه زاده شدن اش هستیم . از دیدگاه اینجانب ، برج میلاد عنصر معمارانه بسیار پرقدری که می خواهد نشانه ای از یگانه بودن زمین و آسمان باشد و ژرفای زمین را نیز بخشی ازآسمان می داند (چنان که هزاران سال تاریخ اندیشه ایرانیان می نمایاند ) نمی تواند چگونه زاده شدن خود از زمین را از انظار پنهان کند .

برای این که بتوانیم از دیدگاه معماری به برج میلاد بنگریم – و این نکته ای است که همکاران معمار به بنده امر کرده اند تا سخنی در باب اش بگویم – نخست باید به اصل موضوع برج میلاد بنگریم . ارائه نظر در باب برج بزرگ شهرتهران نمی تواند نخست در چهارچوبی گسترده تر قرار گیرد ؛ نمی توانیم به یاد نیاوریم که زمین شناسان و اقلیم شناسان و جغرافی دانان و معماران و مهندسان ساختمان از یک سو و کسانی که تصور می کنند مدیریت به معنای تصمیم گیری برای شهری عظیم مانند تهران امری است تخصصی ... ، از سوی دیگر برج را به دنیا آورده اند .
از دیدگاه اینجانب برج بزرگ و رفیع تهران ، دارای شخصیتی چندان استثنایی است که نمی تواند بر پایه ضابطه های کاربردی و اقتصادی روزمرّه موضوع بررسی و ارزیابی قرار گیرد .

برج میلاد را همانند برج ایفل پاریس و برج بزرگ توکیو و ناگویا و بارسلون ، به عنوان اثری باید دید که تعلق اش به زمان ساخته

شدن اش نمی تواند تعیین کننده ارزش نمادین آن دانسته شود . در زمینه همین نگاه کلی است که فکر می کنیم باید – با آرامشی که طعم تاریخ دارد و خواهان پرهیز و گریز از شتاب است – به این برج بنگریم و به یاد بیاوریم که تمام کاربردهای موعود آن ، هرگز همیشه ثابت نمی مانند . به این معنا که ارزش گذاری بنایی برج میلاد ، باید استوار بر بینشی تاریخی باشد و نه بر نگرشی کاربردی و نه حتی صرفاً فنی – تخصصی .
این نکته را باید به خاطر بیاوریم که بنای برج ها و منارهای کهن کشورمان که نمایانگر هستی پویای انسان بر روی خاک خداوند بوده اند ، هیچگاه بر مبنای محاسبه های سود و زیان روزمره ساخته نمی شدند و به دلیل اهمیت کاربری های موقتی ای که به عهده می گرفتند ارزیابی نمی شدند – و نمی شوند .
از این مقدمه که زیادی طولانی شد بگذریم ، نگاه معمارانه به برج آغاز می شود. در این زمینه – از دیدگاه اینجانب – چند نکته قابل طرح اند و می توانند بهانه ها یا ابزارهایی را برای گفت و شنود به دست دهند .
اول – این که برج ، به دلیل تعلق به گستره بسیار وسیع شهر تهران ، در فاصله کم یا بیش میانی شهر قرار می گیرد – تا جایی که می شده ، از کوه فاصله می گیرد و خود را زیاده به دشت نزدیک نمی کند . از این روی ، بیش ترین میزان آزادی را به طراح معمار می دهد که خود را از قیدهای جغرافیایی وابسته به منظر برهاند : طرح گرد یا استوار شدن بر دایره ، در ساختمان سر برج راهنمای ساختمان می شود . و تا این جا با تمامی برج های بزرگ و کلاسیک جهان مشابه می شود . بخش ساختمانی بالای برج ، به ویژه به کمک ابزار بندی یا بهتر نقش بندی های هندسی ای که برایش ترسیم کرده اند ، خود را از پایه برج کاملاً جدا می کند . و این جا ، هر بیننده ای دوست دارد که معنای معمارانه – و نه کاربردی و منطقی و خشک – این اتصال را بداند و بپسندد .
از دیدگاه اینجانب ، نسبت حجمی مطلوب و هماهنگی شکلی ای که بتواند سخن از آرامشی داشته باشد که در بناهای بلند و نمادین شاخص اصلی دانسته می شود ، در طرح ما دیده نمی شود . این آرامش ، معمولاً ، از یگانگی های شکلی یا از وحدت شکل بر می خیزد .
دوم – به بینش هایی متفاوت می توانیم به برج هایی نظیر میلاد تهران بنگریم : سر برج می تواند به خاطر نقشی که در دل خود دارد ( و مکانی مقارن با آرامش برای شهروندان دانسته می شود ) از بدنه برج متمایز شود (مانند میلاد) . راهی متمایز آن است که سر برج در ادامه پیکره ای که از زمین برمی خیزد دیده و طراحی شود . در این صورت ، برش های اعمال شده روی پایه برج – که چشم را آزار می دهند زیرا وجه عمودی خطوط را با گریزهایی حساب نشده همراه می کنند . و یک باره دگر شدن طرح پایه باید بتواند حاصلی زیبا روی و چشم نواز بدهد که این دیده نمی شود .
پیوند شکلی میان سر و بدنه برج دیده نمی شود و – به جای آن – ترکیبی که به دست آمده سخن از عدم سنجش ترسیم دارد : چگونه حجم های دوگانه ، در نقطه اتصال به یک دیگر ، از ظرافت هایی که از بینش هنری بر می خیزند تهی می شود ؟ به این پرسش نمی توان با خطوط و سطوحی که از معماری های ایرانی یک هزار سالة اخیر گرفته شده اند کمک گرفت و نیاز به دقت نظر و ابداع را با ساده نگری ای در حد بازاری گری پاسخ گفت .
سوم – هر بار که برجی رفیع از زمین شهر بزرگ و متکی بر سرزمینی غنی و برخوردار از تاریخ عظیم و مملو از اندیشه های ناب و کائناتی بر می خیزد ...، دست کم ما معماران ، خواستار چگونه زاده شدن اش هستیم . از دیدگاه اینجانب ، برج میلاد عنصر معمارانه بسیار پرقدری که می خواهد نشانه ای از یگانه بودن زمین و آسمان باشد و ژرفای زمین را نیز بخشی ازآسمان می داند (چنان که هزاران سال تاریخ اندیشه ایرانیان می نمایاند ) نمی تواند چگونه زاده شدن خود از زمین را از انظار پنهان کند . از این روی ، طرح برج به دور از ظرافت های اندیشه یی و نظری است مگر آن که طراحان آن ، همان گونه که سر برج را برای کاربری های انتفاعی خواسته اند و به آن شکلی ساده پسند داده اند عنوان کنند که حجم زیرین برج باید به کارهای روزمره می آمده و مقدور نبوده است که سه بخش زیرین و میانی و بالایی برج ، طرحی در معنا و در ذات یگانه ای به دست دهند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد